تا به حال به این فکر نکرده بودم که دربارهی خودم هم بنویسم. شاید همیشه دربارهی دیگران بوده. برای تشکر از آنها. یا راجع به یک اتفاق نوشتهام. یا راجع به یک مکان. یا راجع به حال و احوالات روزانهام. اما راجع به خود خودم ننوشته بودم. شاید نامههایی به خودم نوشته باشم. شاید حالم را به خوبی شرح داده باشم. اما توصیف خودم با همهی این ویژگیهای عجیبی که داشتم شاید چندان آسان نبود. نه که خودم را نشناسم. خیلی خوب به همهی پیچ و خم پیچیدگی خودم آشنا هستم. اما شاید نگفته ماندنش بهتر است.
همینقدر بدانید که یک دانشجوی کامپیوتر، دوستدار خیلی از آدمها و خیلی از اتفاقها، لذت برنده از خوشحالشدن و خوشحال کردن آدمها، در عین حال هم ترسان از دوست داشتن همان آدمها، درگیر با پیچیدگیهای عجیب و مجهول عاطفی، نگران آینده، گنهکار و خطاکار از گذشته، امیدوار به اتفاقات خوب، غیررویاپرداز، نگران خیلی از اتفاقات پیش رو و خواستار خیلی از آنها.