در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا
سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت.
+
شعر فارسی یک خوبی خیلی بزرگ دارد. آن هم آرایههاست. آرایههای فراوان و لذیذ.
شعر گفتن فارسی، آن هم به سبک آن قدیمیها، واقعا چه هنرمندانه و ظریف و دقیق است. شاید بتوان صدها بیت مثال زد که با خواندن آنها عیمقا بتوان متحیر شد. از حافظ، از سعدی، از عطار، از محتشم کاشانی، از نظامی، از هاتف اصفهانی، از خیلیها که من هنوز فرصت کشفشان را نداشتهام. از شاعران زمان حال شاید بتوان کمی - و آن هم فقط کمی - ابتهاج را هم ردهی آنها دانست. اما فقط کمی!
بگذریم.
حالا مثلا شاعر آمده و گفته «در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت» که شما در خیال خود فرض کنید معشوقی دارید با زلف چون کمند. شاید با خود خیال کنید که مقصود شاعر این بوده که به شما بفهماند نباید در میان تارهای موی معشوق گیر کنید. یا شاید در میان زلف معشوق چند سر بریده شده مشاهده کنید و ترس برتان دارد که مبادا بیجرم و بیجنایت در راه پیچیدن در زلف چون کمندش دار زده شوید؟! احتمالا این میان هم به این فکر میکنید که عجب معشوق خیانتکاری! قبلا سر افراد دیگری را هم پیش از من بریده!
اما از این بحث به غایت بینمک و این استعارهها و این معشوقهای خیالی که بگذریم، ممکن است واقعا به تماشاگه زلفش دلتان روزی شده باشد که باز آید و جاوید گرفتار مانده باشد! آن وقت ممکن است از قضا چو خامه در ره فرمان او سر طاعت نهاده باشید که مگر او به تیغ بردارد و خب از این حقیقت هم نباید چشم پوشید که در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند عجب نباید داشت سری اوفتاده بر پایی. آن هم بیجرم و بیجنایت. شاید آن وقت بدانید که اصلا معشوقی کلا در کار نبوده. یعنی انگار نمیتوانست معشوق این چنین باشد. شاید همین است که در وجود شاخنبات حافظ هم بین علما شک و تردید است.
شاید شاعر واقعا استعارهها را به مفاهیم دیگری گفته بود؟ نه؟
واقعا زلف چون کمندش منظور تارهای موی معشوق بود؟ تار موی معشوق بود که سر میبرید؟ اغراق را باید به دایرهی آرایهها اضافه کنیم یا استعارهها را جور دیگر تعبیر کنیم؟
اصلا اصل زیباییاش هم همینجاست! که برای هر کس یک جوری معنی میدهد!
به هر حال امروز ورد زبانم شده بود که «در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت.»
+
احتمالا متوجهم که مخاطبان منظور را نخواهند گرفت و در واقع هم اصلا اصل هدفم همین بود. همین که بگویم زیباییاش این است که برای هر کس معنای خودش را دارد.